روستای چاه‌کور

مجله خبری آنلاین روستای چاه‌کور
روستای چاه‌کور

ایـنـجـــــــــا یـــک روســـتـــاســـــت ؛
اما دلی دارد به وسعت بزرگترین شهر این ســرزمین، با مــردمانی همــرنگ ایمـان و تلاش که فـرهنگ را در نهـاد خود بومی کرده اند؛ کوچه های ما با عطـر دل انگیز 5 کبوتر خونین بال دفاع مقـدس رنگ و بوی عاشـقی به خـود گـرفته است، اینجا چاه‌کور است و طلیعه حماسه و ایثار روزهای جنگ و دفاع، از جوانان دیروزش برای خود نام پر افتخــاری به ارمغـــان آورده است. اینجا روسـتای مـن است و برای بالندگی هــــزار عــرصه دارد، عـطر دل انگــیز بهارانش را نوازشگر مشام خسته هر رهگذر می بینم و تابندگی خورشیدش را مُهر تأیید کوشندگی مردمان مؤمن، تلاشـگر و مهـربانش. اینجا چاه‌کور؛ قلـب گـرم و تپنده ای از جـنـوب فــارس؛ ســــرای مـن اسـت ...

استان فارس، شهرستان لامرد، بخش علامرودشت، روستای چاه‌کور

امیدواریم که درعصر ارتباطات با استفاده مناسب از وسایل ارتباط جمعی و هم اندیشی همه ی مردم فهیم و متحد روستای چاه‌کور بتوانیم در جهت توسعه فرهنگی و رفع معضلات اجتماعی گامی عملی برداریم.

http://bayanbox.ir/view/3652106442899597265/telegram-chahkowr-social.png http://bayanbox.ir/view/4761383935145554184/aparat-chahkowr-social.png http://bayanbox.ir/view/6927517643976874374/instagram-chahkowr-social.png

امروز : دوشنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۳۵ ب.ظ

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

پاسدار شهید یوسف میر

نام پدر : عبدالرحیم

تاریخ تولد : 9 / 10 / 1346

تاریخ شهادت : 4 / 10 / 1365

سن: 19 سال

محل شهادت : شلمچه

نام عملیات: کربلای 5


زندگینامه:

-


وصیتنامه:

بسم رب شهدا و الصدیقین

درود فراوان به منجی عالم بشریت حضرت محمد (ص) و سلام بر سرور شهیدان حسین (ع) که او درسی عالیل به ما آموخت و درود بر یگانه رهبر جهان و اسلام حضرت امام خمینی مد ظله العالی.

بار خدایا! یک بار دیگر به سوی تو می شتابم.البته نه برای انتقام است و نه برای افتخار. بلکه برای اینکه دینم را به اسلام و قرآن و سرور شهدای کربلا و دیگر شهدای انقلاب، ادا کرده باشم.

بار خدایا! من بخاطر تو به اینجا پا نهادم و  از تو می خواهم مرگم را شهادت در راهت قراردهی. بار خدایا! از تو طلب مغفرت می کنم و فقط دعا برای رزمندگان اسلام و نابودی کفر در تمام جهان و طول عمر امام امت و علمای بزرگ اسلام.

من کوچکتر از آنم که در خود لیاقت درجه رفیع شهادت ببینم. تا مومن واقعی شدن فاصله زیادی است که لیاقت ما نیست.

پدر جان! ما را ببخشید.جون در زندگی فرزندی که ان چنان برای شما باشم، نبودم. از کلام گفتن با شما بسی شرمنده هستم. چه بگویم ؟ آن که خود به گوش جان شنیدکلام سرور با خردان. کارهای خوبت را فراموش نمی کنم.

عزیزم! مبادا از رفتن من ناراحت بشوی.باشمایم.

همچنین ای مادر گرامی! و ای برادران و خواهران گرامی و دیگر بستگان! اصلا ناراحت نباشید و شما بایستید و افتخار نمایید که فرزندتان را در راه خدا داده اید و از خدا بخواهید این اسماعیل قربانی را از شما قبول فرماید.

پدرو مادرم! اصلا ناراحت نباشید. می خواهم مانند پدر و مادر هایی باشیدکه تن بی سرِ فرزندشان را بوسیدند و خدا را شکر کردند و جان ما هم بهتر از جان آن ها نیست.

مادرم! سلام بر شما باد. مبادا از مرگ من ناراحت بشوید و ناراحتی به خودتان راه بدهید. مادرم! می دانم زیر دین شما بیرون نیامده ام و شما زیادی برای من زحمت کشیدید که نتوانستم به عنوان یک فرزند کوچکی برای اسلام، باشم. مادرم! در مرگ خون بارم بردبار باشید و مقاومت کنید و مبادا لباس سیاه بپوشید و بستگان هم چنین جشن بگیرند. مادر باز هم تذکر می دهم ناراحت نباشید.

برادرانم! امیدوارم که سلاح بر زمین افتاده ام را برگیرید و از کربلا بگذرید و در قدس به یاری امام زمان (عج) برسید و برادر حقیرتان را ببخشید و حلال کنید .

و با شمایم از هم وطنان گرامی! شما هم به جبهه بروید و نگذارید که عزیزانی که آنجا هستند، خسته شوند. و راه من حقیر و دیگر شهیدان را ادامه دهید.

خویشان و اقوام و بستگان و دوستان و هموطنان! اگر کسی ناراحتی از طرف من حقیر دیده است، ببخشید و از تک تک شما حلال بودی، می طلبم. خدا یار و یاور همه شما و دیگر مستضعفان حهان باشد.

باز هم تذکر می دهم. پدر و مادر و برادران و خواهران و دیگر بستگان! لباس سیاه نپوشید و به جای لباس سیاه، لباس سبز بپوشید و خدا را شکر کنید و در همه کارهایتان به یاد خدا باشید و لطفا مرا در قبرستان شمالی کنار قبر شهید غلامرضا میر بخوابانید.

والسلام و علیکم و رحمه ا... و برکاته

یوسف میر


تصاویر ماندگار:

-


اسناد و نامه ها:

-