دانش آموز بسیجی شهید محمد زارعی
نام پدر : عبدالله
تاریخ تولد : 10 / 3 / 1351
تاریخ شهادت : 4 / 3 / 1367
سن: 16 سال
محل شهادت : شلمچه
نام عملیات: بیت المقدس7
زندگینامه:
شهید محمد زارعی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه چاه کور گذرانده و سپس جهت ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به روستای فتح آباد از توابع شهرستان قیر وکارزین عزیمت نمودند . ایشـان پایه اول راهنمـایی را در این روستا گذرانده و جهت تحصیل در پایه دوم راهنمایی به مدرسه امام سجاد (ع) علامـرودشت برگشتند . پس از پشت سـر گذاشتن پایه دوم راهنمایی ، به دلیل شـوق و علاقه ای که به شرکت در جنگ و دفاع و پیوستن خیل عظیم رزمندگان اسلام داشت ، دو بار اقدام به رفتن به جبهه نمود . بار اول در تاریخ 66/6/17 به مدت 75 روز از طریق ستاد امداد و پشتیبانی شهرستان قیر و کارزین بود . دومین اعزام محمـد که در واقع آخرین سفر دنیایی وی و از طرفی شروع راهیابی این نوجوان به پله های آسمان بود در تاریخ 67/1/21 اتفاق افتاد . این مرحله از اعزام که 45 روز به طول انجامید در تاریخ 67/3/4 با افتخار آفرینی این قهـرمان در عملیات بیت المقدس 7 و در زمین مقدس شلمچه به پایان رسید تا دنیا بداند که نوجوانان ما در برهه ای از زمان ، قاسم بن الحسن (ع) را الگوی شجاعت و غیرت خود کرده و علیه خصم بدمنش شوریده اند . چه بسیارند جوانان و نوجوانانی که علیرغم شیرینی زندگی و تعلقات دنیایی ، احساس تکلیف کرده و دنیا را به قصد آخرت جا نهادند . نکته حائز اهمیت در مـورد دومین اعـزام ایشان این است که روزی پرسنل مدرسـه راهنمایی امام سجاد (ع) علامرودشت اعلام می دارند که قصد دارند از داوطلبین اعزام به جبهه در همان روز نام نویسی کرده و افراد را به جبهه بفرستند . ایشان به همراه دو نفر از دوستانشان ( ابراهیم میر و حسین اسدی) درنگ را جایز ندانسته و برای دفاع از میهنشان اعلام آمادگی می کنند . سپس از طریق مدرسه به سپاه رفته و از آنجا عازم جبهه می شوند . شهید زارعـی قبل از اعزام ، وسایل مدرسه خود را به یکی از دوستانش داده تا به خانواده اش تحویل دهند . سپس می رود و برای همیشه ی تاریخ ، ما را شرمگین خود می کند.
وصیتنامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
پروردگارا قدمهای ما را ثابت نگه دار و ما را یاری کن بر علیه کفر (قرآن کریم)
با درود و سلام فراوان به امام امت و شهیدان به خون خفته اسلام ، اینجانب محمد زارعی فرزند عبدالله هم اکنون که به جبهه می روم به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفته و آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم .
ای جوانان! نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد در راه اسلام و با هدف شهید شد . ای جوانان نکند در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شهید شد و ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید . که او تحمل 72 تن شهید را نمود . همه مثل خاندان وهب باشید و جوانانتان را به سوی جبهه های نبرد بفرستید و حتی اگر جوانتان شهید شد جسد او را هم تحویل نگیرید . زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم . برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین درد ماست.
و ای جوانان همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگه دارید ، در امام دقیق شوید و سعی کنید که عظمت او را در یابید و خود را تسلیم ایشان کنید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید و پیامم به مسولین این است که اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند.
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد . با خدا پیمان بسته ام که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان ( عج ) به اجرا در آید.
و پیامم به پدر و مادرم این است که مرا حلال کنید . شاید بعضی از وقتها باعث ناراحتی شما شده ام . دیگر پیامی ندارم فقط مرا در زادگاهم واقع در روستای چاه کور در قبرستان جنوبی ده کنار گلزار شهید عبدالعلی میر دفن کنید .
برادر شما محمد زارعی فرزند عبدالله
1366/5/17
تصاویر ماندگار:
-
اسناد و نامه ها:
-